گریستن

نمی دانی گریستن برای کسی که حدقه چشمش جز دو حفره عمیق و بزرگ و پر خاک نیست چه رنج اور است !!

سلام دوباره



چیستم من ؟
تک درختی خشک و پوسیده ؟
برجکی خاموش و دلمرده ؟
بی مهابا قصه ایی در غم فرو خفته ؟
یا که اینکه مرده ایی در بسترش آرام و سر بسته ؟؟


گاه می اندیشم
در سکوتم
در طنین سرد و خاموشم
بی دل و افسانه ام
              یا که کابوسم ؟

کشتی مجروح نوحم
یا غمین عشق فرو خفته به قلب یه کلیمی ؟؟


گاه می اندیشم
به گوری سرد و محبوس
یا به تابوتی
یا به دریا
بی افق
متروک و بی معنا 


           کاش می فهمیدم ....


کاش شاعری مسرور بودم
یا که لبخندی
یا گلی بر روی میز دختری شادان
یا نسیمی مست و شور انگیز
غوطه ور در جمع یاس و پیچک و نعنا
کاش من
حلاج بودم

من چه خاموشم

خواهم اندیشید
چیستم من ؟؟
کیستم من ؟؟

ـ

در تلی اندوه و خاکستر
کودک مفروض اینک
گاه می اندیشد
به بودن
هستی پوچ خیال ....


سلام

چقدر دلتنگ بودم . اونقدر که کلمه کلمه اشک فراق ریختم و منتظر موندم . خودکار آبی من مدتی بود که نمیتونست بنویسه . به خاطر یه عالمه دلیل . مرسی از همه اونهایی که بهش سر زدن . دوستتون دارم .