شاید بازگشت ...




حتی در آستانه دروازه های بهشت

از فرط شادی روی بر می گردانم

چون بشنوم که می گویی

دوستت دارم

وقتی جایی روزی




سلام . مدتی بود که نمی تونستم بیام . شاید جای اون احساس که من رو به وادی نوشتن و ثبت در دفتر چه خاطرات الکترونیکیم بکشه . خالی بوده . به هر حال خوشحالم باز هم برای دلم خونه ایی دارم و خودم رو درش ثبت میکنم . این بار اول نیست . این دومین وبلاگی که رسما می خواهم درش بنویسم . شاید از شرم نگاه آشنایانی که به اونجا رفت و آمد داشتن دیگه راحت نبودم . دوست نداشتم زیر نگاه کسی برقصم . برای همین ترکش کردم . بعضی دست نوشته هام هست که دوست ندارم محو بشه . اونها رو باز هم اینجا براتون می گذارم . از غلطی که بین آدرس وبلاگم و عنوانش هست هم عذر خواهی می کنم . دیشب بد جوری تو ذوقم خورد وقتی کامنت اون دوست عزیزم و دیدم که این رو یاد‌ آور شده بود .....  اسمشون هم سعید بود اگر اشتباه نکرده باشم . در هر صورت اگر خواستید کامنت بزارید میشه به سبک معلمین دبیرستان نگذارید !! خاطره خوشی رو تداعی نمیکنه .... حداقل برای من
همیشه ایام بر شما خوش .
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد