3- گاهی دوست ندارم حرف بزنم . از اینکه مثل بقیه باشم متنفرم . همتون دورم جمع شدید . نمیدونم ادای کی رو در می آرید . ولی از اینکه من ادای شما رو در بیارم بیزارم . لبهام رو به هم فشار می دم . چشمانم رو می بیندم . چقدر خسته ام . چقدر دلم گرفته . اشکام بی مهابا سرازیر می شن . همتون آهی می کشید و می گذارید می رید . تو به سراغم می یایی . من رو می بوسی و میگی هیچی نیست . عیب نداره . یه روز تو هم حرف می زنی . به تو خیره میشم و به خودم میگم کاش تو این رو ازم نخواهی ....
چه خوبه يه آدم بزرگ بچه باشه! با يه گريه همه کسايی رو که دوس نداره از اطرافش پراکنده ميکنه!
ساده جان آدرستو اشتباه نوشته بودی برام کلی گشتم تا پيدات کردم....بيشتر حواستو جمع کن!!
چه عکس نازی...
آپ شد منتظرم